۱۳۸۷ خرداد ۲۹, چهارشنبه

تناقضات در کتب بهائی

بررسی و نقد بهائیت ، در اين مقاله مختصر، صرفا با استناد به كتب موثق بهايي كه در همه محافل آنها در دسترس است، و حتي الامكان فقط كتب نوشته شده توسط دو شخص اول بهاييت يعني آقاي علي محمد شيرازي ملقب به باب و ميرزا حسينعلي ملقب به بها می باشد به تناقضاتی که در کتب آنها موجودمی باشد استناد ميكند.
آقاي باب و مساله امام زماندر صفحه بيست و هفت از كتاب صحيفه عدليه ايشان مينويسد: حصرت امام حسن عسكري داراي فرزندي بنا محمد بوده كه قائم اسلام و صاحب الزمان است.در صفحه پنج توضيح لغات و اصطلاحات كتاب بيان فارسي در تفسير حرف ميم كه در صفحه پنجاه و هشت آمده ميگويد: امام دوازدهم، محمد ابن الحسن العسكري.در لوح الف در كتاب اسرار الآثار جلد يك صفحه صد و هشتاد به بعد مضامين زير را ميبينيم: بعضي نسبت داده اند كه من ادعاي امامت و يا رسالت كرده ام. (خدا ايشان را به سبب اين تهمت بكشد)!!!… عده أي ديگر نسبت بابيت به من داده اند، (خدا ايشان را لعنت كند)!!!. از براي حضرت بقيه الله بعد از نواب اربعه ديگر نايبي وجود ندارد و هر كس چنين ادعايي كرد (بر همه واجب است كه او را بكشند.)!!! سپس اعلام ميكند كه امروز امام زمان محمد ابن حسن العسكري امام بر حق و حجت خدا ميباشدآقاي باب و مساله امام دوازدهم شيعه در صفحه پنج از كتاب صحيفه عدليه ميرزا عليمحمد راجع به دين اسلام بحث ميكند و ميگويد: اين شريعت مقدسه نسخ نخواهد شد، بلكه حلال محمد حلال است تا روز قيامت و حرام محمد حرام است تا روز قيامت.در صفحه هفتاد و هشت از كتاب رحيق مختوم جلد اول در ترجمه آيه 40 سوره احزاب (كه من اين آيه را در مقاله تحت عنوان اسلام تنها آيين يكتاپرستي مورد استناد قرار داده ام) از قول آقاي ميرزا حسينعلي معروف به بها الله ميگويد: رسالت و نبوت به حضرت محمد صلي الله عليه ختم گرديد و مقام من رسالت و نبوت نبوده و نيست. در صفحه صد و چهارده از قاموس توقيع جلد اول دقيقا اين مطلب تكرار شده است.آقايان عليمحمد و حسينعلي و مساله خداميرزا عليمحمد در صفحه پنجم از لوح هيكل الدين كه ضميمه بيان عربي است، خود را ذات خدا و هستي او معرفي مينمايد.ميرزا حسينعلي نيز به صورت جداگانه در صفحه دويست و بيست و نه از كتاب مبين اظهار ميدارد: لا اله الا انا المسجون الفريد. يعني نيست خدايي بجز من زنداني تنها.آقايان بهايي در جريان هستند كه تفسير دستورات و مطالب كتب طبق اين آيين حرام است، و بايد ظاهر عبارات را بپذيرد. پس بر هر بهايي واجب است كه هر دو ادعا را قبول كرده و تا اينجا دو خدا داشته باشد، يكي ميرزا عليمحمد كه طبق همين آثار اشاره شده، يكروز خود را عبد امام دوازدهم حضرت محمد ابن حسن العسكري ميدانست، بعد به درجه قائميت، و بعد بتدريج تا حد خدايي صعود فرمود. و دومي هم آن خداي تنها و زنداني بود. محققين در علوم اديان هم بدانند كه بيشترين آيات عذاب كه در قرآن وعده داده شده براي دو دسته است: يكي مشركيني كه براي خداي زمين و آسمان شريك قائل شوند كه مثالشان روشن است. دوم كساني كه به اسلام كافر شوند كه آنها هم مثالشان روشن است. محافل محترم بهاييت(البته اگر چيزي از شما باقي مانده) توجه كنيد: اگر مشكلتان براي تبليغ در ايران رسميت يافتن است، من همان كتب چاپ خودتان را با هر تيراژي كه بخواهيد چاپ و به رايگان در ايران پخش ميكنم.البته اگر با رسميت يافتن فرجي حاصل ميشد در ساير نقاط جهان كه رسمي بوديد و هستيد و تازه بماند كه فقط بيست و چند سال است كه شما اجازه جفنگ بافتن نداريد و قبل از آن كه همه نظام و سرمايه ايران در خدمتتان بود چه كرديد؟ يكي از نقاط ضعف كساني كه حرف درست و منطقي براي گفتن ندارند در طول تاريخ سركوب مخالفين و عدم اجازه طرح ديدگاههاي مخالف بوده است. البته اين كار غير متمدنانه از اين دين بقول خودشان فوق العاده مترقي و جهاني بعيد است و فقط يك اشاره كوچك در صفحه صد و نود و هشت كتاب بيان شده كه ميگويد: تمام كتابهاي عالم را به غير از كتب امري و آنچه در قلمرو بيان نگارش يافته از بين ببريد.بهاييها ببينيد اين دستورات دستور خداست؟ مردم ببينيد اين دين آسماني است؟ مردم ببينيد اين كتابها الهي است؟ من جرات نميكنم اينجا آن جملات را بيآورم و ميتوانيد تلفني سوال كنيد، اما بهايي عزيزي كه اين مطالب را خواندي و ميخواني و بعد هم ماخذش را يادداشت ميكني و اگر گذاشتند كتابها را ببيني عين آنرا در همان صفحه ميخواني، من ميدانم كه از كودكي ترا در اين محدوده محصوره زنداني عقايدي كردند كه الآن فقط با همه وجودت به آن عادت كرده أي و نميخواهي و نميتواني جامعه به ظاهر دوست داشتني خود را ترك نمايي يا از طرد شدن ميهراسي. آري جدايي از دوستان صميمي و خاطرات شاد كنار آنها سخت است، من ميفهمم و با تمام وجود احساس ميكنم كه جدايي از خانواده چقدر سخت است، جدايي از پدر و مادر و برادري كه همه لحظات عمر در كنارت بوده اند بسيار سخت است اما جدايي از خدايي كه همه اين سالها بالاي سرت بوده و اينهمه ظلم تو را ديده، و با اين حال اينهمه نعمت به تو عطا كرده سخت نيست؟ آيا تحمل اين جدايي را ازين به بعد هم خواهي داشت؟ آيا ميخواهي همين كيش آبا و اجدادي را بر دوش بكشي اگر چه آنها جايگاهي جز آتش برايشان نباشد؟ آيا آنها گناه تو را هم بر دوش خواهند كشيد يا تو آنجا به تنهايي مسوول اعمال خود خواهي بود؟ آيا بدنت آنقدر قوي شده كه تحمل عذابهايي كه در قرآن برايت نوشته اند بياورد؟ من ميدانم كه شما در اين جريان و در بوجود آمدن آن هيچ گناهي نداشته ايد.
ميدانم كه نگذاشته اند شما حتي اين دستورات را ببينيد. ميدانم كه لحظه لحظه عمر شما در جامعه اي گذشته كه ديگر مجال تحقيق در هيچ زمينه اي به شما داده نشده است كه اگر تحقيق كرده بوديد اينها را خوانده بوديد. اما هنوز هم دير نشده.
اين شايد آخرين فرصتي باشد كه خداوند به شما ميدهد تا شايد چشمانتان باز شود و ببينيد كجا ميرويد. و اين مژده را به شما بدهم كه خداوند عالم كسي را كه همه عمر بخاطر جهالت در كفر به سر برده و گناه كرده، اگر مسلمان شود، از جبران ما فات معاف فرموده و وعده داده كه تمام گناهان او را به ثواب تبديل مينمايد.
اين بزرگترين پاداشي است كه خدا به وي ميدهد، شايد چون خروج از كفر امريست كه مگر به لطف خداوند ممكن نميباشد و در پي آن نعمت پيدا كردن دوستاني پاك و زندگي در جامعه اي متعالي.