۱۳۸۷ خرداد ۲۳, پنجشنبه

اگر علی محمد قائم بود!!!!

مهم ترین کتاب حسین علی نوری کتاب اقدس و ایقان است و در هر دو کتاب در میان بهائیان دارای احترام ویژه ای است. کتاب ایقان که چندین بار توسط لجنه نشر آثار بهائی تصحیح شده است حاوی مطالبی است که بخشی از آن در ارتباط با اثبات قائمیت علی محمدی شیرازی است.این کتاب درآخرین سالهای اقامت وی در بغداد نگاشته شده است.این بحث برای حسین علی نوری ومبلغین بهائی حائز اهمیت بوده است که بتوانند اثبات کنند علی محمدشیراز آخرین اما شیعیان یعنی حجت بن احسن مهدی است. کسی که با آمدنش جهان را از عدل داد پر خواهد کرد.
مبلغین بهائی این اصل مهم شیعی را به دیده تحقیر نگریسته و با کنایه و ریشخند در کتابهای مختلفی نوشته و سخنرانی ها متفاوتی ایراد کرده اند. هم اکنون هم در مناظرات و گفتگوهای چهرهای و جلسات خانگی این بحث با آب و تاب مطرح می شود و چنین وانمود می کنند که این اصل امری موهوم در جهان تشیع است.
بحث مهدویت امری کلی و همه ادیان و آئین ها چنین حقیقتی مورد آرزو بوده است هر کدام از دین مسیح و یهود و زردشت و حتی آئین های شرقی منتظرمصلحی هستند که خواهد آمد و هزاران سال است که به این امید موهوم زندگی کرده اند. ولی بهائی ها می گویند این شخص که همان علی محمد شیرازی است در سال 1260ظهور کرد و پس از چندی مرده است بنابراین دین اسلام با آمدن منجی اش به نهایت خود رسیده است و دین جدید ظهور کرده است.
این دین جدید به نبوت حسینعلی نوری در عصر روشنگری و دنیالی مدرن و با بیانی متناسب با اندیشه بشر معاصر ظهور کرده است و قرار است که خود زمینه ساز عدل و انصاف و پیشرفت باشد.البته می توان عین سخرانی ها و گفتگو ها و نوشته های بهائی را به عینه در همین سالها دید.
حسینعلی نوری پیامبر است اگر تومار اسلام با ظهور آخرین حجتش که به گفته بهائی ها امری موهوم است پیچیده شود بنابراین امر مهمی است.
علی محمد شیرازی از خطه فارس و پدر و مادری معروف و مشغول به کاسبی و تجارت پارچه است د رعین حال در مکتب یک شیخی مسلک درس میس می خواند و پس از عزیمت به نجف با همراهی ملاحسین بشروئی در کلاس کاظم رشتی شرکت می کند و پس از مدتی دعوی بابیت و سپس قائمیت می کند. البته این گفته توسط خود او در چند جا ذکر شده و در چند جا مردود شده و حتی مدعی آن کافر شمرده شده است. کتاب صحیفه عدلیه نوشته علی محمد شیرازی است که بهترین سندی است که در رد این ادعا و گفته توسط خود وی نوشته شده است. ولی حسینعلی نوری تاکید دارد که وی همان قائم است. پس طرح این مباحث وی از شیراز با ارائه یک توبه نامه رانده و به اصفهان عزیمت کرد و تحت حمایت دفتر کنسول روس در اصفهان قرار می گیرد. گرجی خان روسی پس تدارک اقامتگاه برای وی مقادیر قابل توجهی پول به وی اعطاء کرد و از او در مقابل شاه قاجار حمایت نمود. ولی سزانجام وی زندان تبریز و ارائه توبه نامه مشهوری است که توسط وی نگاشته و هم اکنون در مجلس شورای اسلامی موجود است.
البته بهائی با همین ادعا راه خود را ادامه می دهد و هم چنان می پندارد که علی محمد شیرازی امام زمان مسلمین است غافل از این که هیچ سندی نه چندان محکمی به جز نوشته هایی از برخی از مبلغین بهائی و ادعاهای واهی حسینعلی نوری در دست ندارند.
چگونه ممکن است که ادامه دهنده راه حضرت نبی اکرم اسلام و امیرالمومنین علی مردی بی هویت با اندکی دانش بی تقوا باشد.در حایب که قرار است منتهای راهی قرار بگیرد که قرآن کریم محور آن است. نتیجه این قیام نامیون دشت بدشت بود که حتی بابیان از آن بیزاری جستند ولی حقیتا چنین رخ داد ننگی که به هیچ وجه در تاریخ پاک نگردید.
اولین باری است که با آمدن شریعیتی نو از سوی خدا احد و واحد همه مباحث و تعالیم انبیاء گذشته به طرز چشمگیری دچار تحول و دگرگونی می شود و حتی خود مباحث مربوط به خود حقیقت خدا نسخ می شود. خدا این بار در قامت یک آدم معلوم الحال ظهور می کند و مورد پرستش عدای نادان قرار می گیرد.

عید رضوان گذشت ، اما ما تبریک نگفتیم . پس این عید رفته به شما مبارک

البته باید تاریخ درخشان یک جریان نه چندان قدیمی را از تاریخ غم ها و غصه های یک ملت طلب نمود از همه آنها که ایرانی اند و غبار خستگی و درد از یک تاریخ استعمار و خیانت شکسته اشان کرده است.
کسی نیست به پرسد چگونه خدا راضی است کشوری مثل روسیه که خون،خاک و ناموس این کشور به دستان ناپاکش آلوده است بزرگترین حامی پیامبرش باشد.ویا کشوری مثل استعمار گر پیر با تمام جنایتهایی که در این کشور ،عراق ،شبهه قاره و کشورهای دیگر کرده به منظور ایجاد تحول بنیادین مذهبی و فرهنگی از انسان معلوم الحالی حمایت کند.
البته باید عید رضوان بگیرند و جشن به پا کنند و شاد باشند چون تاریخ پلیدشان نیازمند بازگویی دارد و مادران این سرزمین باید برای فرزندان خود این تاریخ را بازگونمایند.
یکی بود یکی نبود
کشوری بود گرفتار
مردمی داشت ساده و بی آلایش
کمی نفت داشت
عده ای قلدر این نفت را می خواستند
مردم را کشتند
به دختران و زنان تجاوز کردند
بر سر خاکش با یکدیگر جنگیدند
در یک زمان انگلیس از جنوب
روسیه از شمال و...
کسی امد
گفته باید وحدت داشته باشیم
باید جهانی باشیم
باید امروزی باشیم
خودش بر سفره روس و انگلیسی ها بود
بچه هایش جیره خوار انگلیس و آمریکا و بعد بردگان صهیونیسم شدند
حالا باید شاد باشیم
چون آن روز تاریخی است
کدام روز روزی که حسینعلی نوری به جرم خیانت به کشور تعقیب می شود
به عراق می رود
با برادرش یحیی نوری بر سر قدرت می جنگد و بیکباره ادعای پیامبری می کند
نان روس خورده عجب پیامبری قلدری است
همه پیامبر ها فقط جانشین خدا بودند
این پیامبر چون مورد حمایت روسیه و انگلیس بوده جای خدا هم می تواند بنشیند.
هر که قدرت داشته باشد حق دارد.
آره بچه های ایرانی!
خدای زبون بسته را زندان کردند.
رفقای داشت همه متواری شدند و...

اختلاف و تفرقه

البته در میان همه ملل اختلافات متنوع وجود دارد ولی مسئله ای که مورد توجه حقیر قرار گرفته است این است که چه طور عناصر اصلی یک حرکت (دین)به نحو فاحشی با یک دیگر اختلاف دارند.
شاید مطالعه مجدد تاریخ شیخی گری و بابی گری به تواند برخی از دوستان را قانع سازد که که این حرکت به طور بنیادی مورد سئوال است.
مسئله شیخیه پس از علی محمد شیرازی به طوز چشمگیری دچار تحول شد آنهم از سوب افرادی که برخی از آنان آصحاب سر و نزدکان جریان بابیه بودند.
شیخیه کریمخانی باقریه تبریزی ها (احقاقی ثقه الاسلام و..)و اختلاف عجیب دو برادر یعنی یحیی صبح ازل و حسینعلی نوری آنهم با فاصله بسیار کم نشان از عمق انحرافات فکری و اخلاقی این جریان دارد.
ولی برخی از دوستان با ارسال مطالبی به کتاب های علی محمد شیرازی استناد کرده اند باید بزرگوارانه پذیرفت که مسئله حقیر و دوستانی که در این بحث تامل می کنند صرف نظر از نوع وابستگی! خود علی محمد شیرازی است.که به عنوان قائم آل محمد خود را معرفی کرده است. و با نوشتن کتاب بیان چنین وانمود می کند که نه تنها امام آخر شیعیان است بلکه پیامبری دیگر است که باز ذهن حقیر را مشغول می کند که چه طور این امام آخرین پیامبر هم بوده است ولی کمترین دلیل از سوی پیامبر اسلام و قرآن و ادله و شواهد دیگر در این باره در دست نیست.

مدعیان دروغین

پس از افتضاح بدشت که بسیاری از سران بابی آن را مرتکب شدند و شخصیتی چون قره العین در آن شرکت داشت مدعیان نجات بشر به استانهای مشهد و مازندارن رانده شدند. ذکر برنامه های حسین بشروئی و بارفروش در مشهد نیازمند بررسی بیشتر تاریخ بابیت و بهائیت است که در این رابطه کتابهایی هم نوشته شده است.
بشروئی مقاومت مردم متدین مازندران را مهمترین مشکل خود ارزیابی می کند تا به قلعه ای که یکی از بزرگان شیعه به نام ابی منصور احمد ابن علی طبرسی نویسنده کتاب احتجاج در آن مدفون است پناه می برد.
وی به همراه عده ای به این قلعه یورش می برد و آنجا را تصرف می کند و به همت اطرافیان خود و به برکت اموال مردم زحمت کش و بیچاره ی حومه قلعه شروع به بازسازی آن می کند.اسناد مختلفی از چپاول و غارت این جماعت ذکر شده است که بهائیت مایل نیست به صحت آنها تن به دهد ولی واقعیت دارد.
این وضع حکومت را بر آن داشت که کسی به نام مهدی قلی خان برای مهار این جریان به قلعه بفرستد وی با یاری عباس قلی لاریجانی به قلعه یورش برد که در این میان بشروئی کشته شد و جریان بابیت با رهبری محمد علی بارفروش «قدوس» ادامه یافت.
نتیجه گیری شما از هدایت گران بشر چیست؟
کدام مولای آسمانی را می شناسید که به خون مردم بی گناه دستش رنگین است؟
ازکی تعالیم آسمانی هدایت بشر را در بی بندوباری و سرقت اموال مردم زحمت کش ملاحظه می کند؟شاید بهائیت این جماعت را از جریان بهائیت جدا می پندارد البته با این وضع عواقب بدی در انتظار حسینعلی نوری است؟

اشتباه نکنید بهائی!!!

فریاد بهائی همه جا بلند است که ما به عنوان یک دین از حقوق دینی در ایران برخوردار نیستیم. و دولت ایران حوق بشر را نقض می کند.
ولی چند نکته:
1. آیا بهائی دین است؟
2. مگرکشورها که عمده مدعی دموکرسی هستند به همه ادیان رسمی دنیا حق حیات می دهند؟مثلا فرانسوی ها به مسلمانان هرگز حق زندگی نمی دهند!!!
3. اگر ثابت شود که گروهی با فعالیت های سیستمی قصد انحراف اذهان عمومی،جو سازی،جاسوسی خلل در امنیت و نهایتا قصد براندازی یک نظام را دارند آیا یک نظام بازهم باید به نگاه رأفت به آن جماعت بنگرد؟

ولی امر بهائی کیست؟

مرجعیت دینی و علمی در بهائیت پس از مرگ شوقی افندی دچار بحرانی غیر قابل توجیه شده است و بهائیت را با چالش مهم روبرو کرده است چون اساس بهائیت بر هرج و مرج گذارده شده است و با شواهد قاطع می توان ثابت کرد که بهائیت با برنامه ریزی خاصی به سمت لائیت و حذف مطلق شریعت بوده به همین جهت کسی دنبال جواب این سئوال را نگرفته است.
اگر طبق پیش بینی حسینعلی نوری مسئله ولایت محقق نشود سرنوشت این جریان چه خواهد شد؟
بهائی عنود به منظور فرار از مالکیت خدای واحد به بهائیت پناه برده است بنابراین لزومی ندارد تا به دنبال جواب این سئوال باشد.البته بهائی دهها مشکل بدون چاره دارد که دنبال کردن این مسئله بخش کوچکی از موضوعات بی جواب این جریان به حساب می آید.
شوقی مرده است سازمان تبیین و تشریع بهائیت بدون ولی امر باقی مانده است. حال چگونه سالها بهائیت تابع کور کورانه یک نهاد نامشروع به لحاظ نصوص خود می باشند.به این جملات توجه کنید:
"ای یاران مهربان بعداز مفقودی این مظلوم باید اغصان و افنان سدره مبارکه و ایادی امراله و احبای جمال ابهی توجه به فرع دو سدره که از دو شجره مقدسه انبات شده و از اقتران دو فرع دوحه رحمانیه بوجود امده یعنی شوقی افندی نمایند . زیرا آیات الله و غصن ممتاز و ولی امراله و مرجع جمیع اغصان و افنان و ایادی امراله و احباالله است و مبین ایات الله و من بعده بکراْ بعد بکر یعنی در سلاله او و فرع مقدس و ولی امراله که این عبارت حاکی از پیش بینی حسینعلی نوری در مورد مسئله ولایت در نسل و فرزندان و تاکید بر لزوم وجود چنین شخصی به عنوان ولی امر ورکنی از نهاد تشریعی بهائیت است. وی در ادامه می گوید:
و بیت العدل عمومی که به انتخاب عموم تاسیس و تشکیل شود و در تحت حفظ و صیانت جمال ابهی و حراست و عصمت فائض از حضرت اعلی روحی لهماالفدا است.انچه قرار دهند من عندالله است. حصن متین امراله باطاعت من هو ولی امراله محفوظ و مصون ماند و اعضای بیت عدل و جمیع اغصان و افنان و ایادی امراله بایدکمال اطاعت و تمکین و انقیاد و توجه و خضوع و خشوع را به ولی امراله داشته باشند..................... ای احبای الهی باید ولی امراله در زمان حیات خویش من هو بعده را تعیین نماید تا بعدازصعودش اختلاف حاصل نگردد......... ولی امراله رئیس مقدس این مجلس و عضو اعظم لا ینعزل و اگر در اجتماعات بالذات حاضر نشود نائب و وکیلی تعیین فرمایدو اگر چنانچه عضوی از اعضا گناهی ارتکاب نماید که در حق عموم ضرری حاصل شود ولی امراله صلاحیت اخراج او را دارد بعد ملت شخص دیگری را انتخاب نماید...........وحقوق الله راجع به ولی امراله است تا در نشر نفحات الله و ارتفاع کلمه الله و اعمال خیریه و منافع عمومیه صرف گرد کتاب اقدس و لوح عهدی و عبدالبها در ص۱۱تا ص۱۶ الواح وصایا (منقول در کتاب نظر اجمالی ص۶۶تا ص۶۸)
باز عبدالبهاء اولین ولی امر پس از حسینعلی نوری است که می گوید:
"این نظم بدیع ... بر دو رکن رکین استوار است رکن اول و اعظم رکن ولایت الهیه که مصدر تبیین است و رکن ثانی بیت العدل اعظم الهی که مرجع تشریع است . همچنانکه در این نظم الهی تفکیک بین احکام شارع امر و مبادی اساسیه اش که مرکزعهد و میثاقش تبیین نموده ممکن نه انفصال رکنین نظم بدیع نیز از یکدیگر ممتنع و محال است ." ۷۵ کتب نظر اجمالی به نقل از سند ۱۰۵ بدیع
و هم چنین:
"هرگاه ولایت امر از نظم بدیع حضرت بهاالله متنزع شود اساس این نظم متزلزل و الی الابد محروم از اصل توارثی می گردد که بفرموده حضرت عبد البها در جمیع شرایع الهی برقرار بوده است" صفحه ۷۷ دور بهائی

ولی امر بهائی کیست؟

مرجعیت دینی و علمی در بهائیت پس از مرگ شوقی افندی دچار بحرانی غیر قابل توجیه شده است و بهائیت را با چالش مهم روبرو کرده است چون اساس بهائیت بر هرج و مرج گذارده شده است و با شواهد قاطع می توان ثابت کرد که بهائیت با برنامه ریزی خاصی به سمت لائیت و حذف مطلق شریعت بوده به همین جهت کسی دنبال جواب این سئوال را نگرفته است.
اگر طبق پیش بینی حسینعلی نوری مسئله ولایت محقق نشود سرنوشت این جریان چه خواهد شد؟
بهائی عنود به منظور فرار از مالکیت خدای واحد به بهائیت پناه برده است بنابراین لزومی ندارد تا به دنبال جواب این سئوال باشد.البته بهائی دهها مشکل بدون چاره دارد که دنبال کردن این مسئله بخش کوچکی از موضوعات بی جواب این جریان به حساب می آید.
شوقی مرده است سازمان تبیین و تشریع بهائیت بدون ولی امر باقی مانده است. حال چگونه سالها بهائیت تابع کور کورانه یک نهاد نامشروع به لحاظ نصوص خود می باشند.به این جملات توجه کنید:
"ای یاران مهربان بعداز مفقودی این مظلوم باید اغصان و افنان سدره مبارکه و ایادی امراله و احبای جمال ابهی توجه به فرع دو سدره که از دو شجره مقدسه انبات شده و از اقتران دو فرع دوحه رحمانیه بوجود امده یعنی شوقی افندی نمایند . زیرا آیات الله و غصن ممتاز و ولی امراله و مرجع جمیع اغصان و افنان و ایادی امراله و احباالله است و مبین ایات الله و من بعده بکراْ بعد بکر یعنی در سلاله او و فرع مقدس و ولی امراله که این عبارت حاکی از پیش بینی حسینعلی نوری در مورد مسئله ولایت در نسل و فرزندان و تاکید بر لزوم وجود چنین شخصی به عنوان ولی امر ورکنی از نهاد تشریعی بهائیت است. وی در ادامه می گوید:
و بیت العدل عمومی که به انتخاب عموم تاسیس و تشکیل شود و در تحت حفظ و صیانت جمال ابهی و حراست و عصمت فائض از حضرت اعلی روحی لهماالفدا است.انچه قرار دهند من عندالله است. حصن متین امراله باطاعت من هو ولی امراله محفوظ و مصون ماند و اعضای بیت عدل و جمیع اغصان و افنان و ایادی امراله بایدکمال اطاعت و تمکین و انقیاد و توجه و خضوع و خشوع را به ولی امراله داشته باشند..................... ای احبای الهی باید ولی امراله در زمان حیات خویش من هو بعده را تعیین نماید تا بعدازصعودش اختلاف حاصل نگردد......... ولی امراله رئیس مقدس این مجلس و عضو اعظم لا ینعزل و اگر در اجتماعات بالذات حاضر نشود نائب و وکیلی تعیین فرمایدو اگر چنانچه عضوی از اعضا گناهی ارتکاب نماید که در حق عموم ضرری حاصل شود ولی امراله صلاحیت اخراج او را دارد بعد ملت شخص دیگری را انتخاب نماید...........وحقوق الله راجع به ولی امراله است تا در نشر نفحات الله و ارتفاع کلمه الله و اعمال خیریه و منافع عمومیه صرف گرد کتاب اقدس و لوح عهدی و عبدالبها در ص۱۱تا ص۱۶ الواح وصایا (منقول در کتاب نظر اجمالی ص۶۶تا ص۶۸)
باز عبدالبهاء اولین ولی امر پس از حسینعلی نوری است که می گوید:
"این نظم بدیع ... بر دو رکن رکین استوار است رکن اول و اعظم رکن ولایت الهیه که مصدر تبیین است و رکن ثانی بیت العدل اعظم الهی که مرجع تشریع است . همچنانکه در این نظم الهی تفکیک بین احکام شارع امر و مبادی اساسیه اش که مرکزعهد و میثاقش تبیین نموده ممکن نه انفصال رکنین نظم بدیع نیز از یکدیگر ممتنع و محال است ." ۷۵ کتب نظر اجمالی به نقل از سند ۱۰۵ بدیع
و هم چنین:
"هرگاه ولایت امر از نظم بدیع حضرت بهاالله متنزع شود اساس این نظم متزلزل و الی الابد محروم از اصل توارثی می گردد که بفرموده حضرت عبد البها در جمیع شرایع الهی برقرار بوده است" صفحه ۷۷ دور بهائی